معنی مباین مباین مخالف، خلاف کننده، مقابل موافق، ناسازگار، دشمن، مخاصم، گوناگون، رنگ به رنگ تصویر مباین فرهنگ فارسی عمید
مباین مباین ناجور نا ساز مخالف: چنانکه اندر هندسه گویند که هر مقداری مشارک دیگر مقدار مجانس خود بود یا مباین فرهنگ لغت هوشیار
مباین مباین ناسازوار. مخالف. ناسازگار. که بینونت دارد. جدا. ج، مباینات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چنانکه اندرهندسه گویند که هر مقداری مشارک دیگر مقدار مجانس خود بود یا مباین. (دانشنامه). و رجوع به مباینه و مباینت و متباین شود لغت نامه دهخدا
مبانی مبانی مبناها، پایه ها، بنیان ها، جمعِ واژۀ مبنابَناها، عمارت ها، ساختمان ها، بُن ها، پایه ها، اساس ها، ساختن ها، جمعِ واژۀ بَنا فرهنگ فارسی عمید