لطمه سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، توگوشی، کشیده، تپانچه، کاز، سرچنگ، صفعه لنگۀ در و پنجره، ورق کاغذ، تکه و پارۀ چیزی لت خوردن: لطمه خوردن، سیلی خوردن، تپانچه خوردن، برای مثال در شهوت نفس کافر ببند / وگر عاشقی لت خور و سر ببند (سعدی۱ - ۱۶۶) زیان دیدن و شکست خوردن در کسب و کار لت لت: پاره پاره لت و پار: پاره پاره، تکه تکه لطمه سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چَک، توگوشی، کِشیده، تَپانچِه، کاز، سَرچَنگ، صَفعِه لنگۀ در و پنجره، ورق کاغذ، تکه و پارۀ چیزی لت خوردن: لطمه خوردن، سیلی خوردن، تپانچه خوردن، برای مِثال در شهوت نفس کافر ببند / وگر عاشقی لت خور و سر ببند (سعدی۱ - ۱۶۶) زیان دیدن و شکست خوردن در کسب و کار لت لت: پاره پاره لت و پار: پاره پاره، تکه تکه