مبتلی شدن دچار شدن، در بند شدن مقید گشتن، اسیر شدن برده گشتن: و هیچکس از آن عرب خلاص نیافتند الا همه یا کشته یا گرفتار شدند، صید شدن شکارشدن، عاشق شدن دلباخته گردیدن: نگهبانان بترسیدند ازآن کار کزان صورت شود شیرین گرفتار. (نظامی)
دچار شدن. مبتلا گشتن: کنون چون زمانه درآمد بسر گرفتار گشتم به دست پسر. فردوسی. بعلتهای مزمن و دردهای مهلک گرفتار گشته. (کلیله و دمنه). وگر قانع و خویشتن دار گشت بتشنیعخلقی گرفتار گشت. سعدی (بوستان). ، اسیر گشتن. اسیر شدن: تابوت را در پیش آوردندی و آن دشمنان همه هزیمت شدندی و گرفتار گشتندی. (قصص الانبیاء ص 146) ، شکار شدن. صید گشتن: چو آهو زین غزالان سیر گشتی گرفتار کدامین شیر گشتی. نظامی. گرفتار سگان گشتن به نخجیر به از افسوس شیران زبونگیر. نظامی
مبتلی شدن دچار شدن، در بند شدن مقید گشتن، اسیر شدن برده گشتن: و هیچکس از آن عرب خلاص نیافتند الا همه یا کشته یا گرفتار شدند، صید شدن شکارشدن، عاشق شدن دلباخته گردیدن: نگهبانان بترسیدند ازآن کار کزان صورت شود شیرین گرفتار. (نظامی)