کنایه از تیره و تار، نیست و نابود، زشت و ناقص، تیره روزی و محنت، برای مثال چو فضولی گشت و دست و پا نمود / در عنا افتاد و در کور و کبود (مولوی - ۷۲)کنایه از تیره و تار، نیست و نابود، زشت و ناقص، تیره روزی و محنت، برای مِثال چو فضولی گشت و دست و پا نمود / در عنا افتاد و در کور و کبود (مولوی - ۷۲)