جدول جو
جدول جو

معنی کمان مهره

کمان مهره
کمان گروهه، کمانی که با آن مهره و گلولۀ گلی یا سنگی پرتاب می کردند
تصویری از کمان مهره
تصویر کمان مهره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کمان مهره

کمان مهره

کمان مهره
کمان مهره اندازی است که کمان گلوله باشد. (برهان) (آنندراج). کمان قروهه. کمان گروهه. (ناظم الاطباء) :
همان زیر ترکش کمان مهره داشت
دلاور ز هردانشی بهره داشت.
فردوسی.
کمان مهره انداز تا گوش خویش
نهد همچنان خوار بر دوش خویش.
فردوسی.
از دست کمان مهرۀ ابروی تو در شهر
دل نیست که در بر چو کبوتر نطپیده ست.
سعدی.
و رجوع به کمان قروهه و کمان گروهه و کمان گرهه شود
لغت نامه دهخدا

کمان گرهه

کمان گرهه
کمانی که بدان گلوله و مهره گلین اندازند قوس البنادق: (زخم کمان گروهه تو ماه را بخست زان خستگی بروی مه اندر نشان گرفت)، (معزی)
کمان گرهه
فرهنگ لغت هوشیار

ثمان کهره

ثمان کهره
نام محلی است که چنگیزخان آنجا پس از مخالفت با اونک خان طغرل و ظفر بر او در سال 599 هجری قمری که سال عمرش به 49 رسیده بود بر تخت خانی برآمد. (حبیب السیر ج 2 ص 6 و 7)
لغت نامه دهخدا

کمان گرهه

کمان گرهه
کمان گروهه. (برهان) (فرهنگ فارسی معین) : یک نوبت مُغُل بچه ای کمان گرهه در دست به زاویۀ او درآمد و سنگی بر مرغکی انداخت، زهگیر او از دست بیفتاد و غلطان به چاه افتاد. (تذکرۀ دولتشاه، ذیل ترجمه کمال الدین اسماعیل). و رجوع به کمان گروهه شود
لغت نامه دهخدا