معنی فرو مولیدن تصویر فرو مولیدن فرو مولیدنفُرو مولیدَن مولیدن، درنگ کردن، تاخیر کردن، عقب ماندن، واپس خزیدن و به در درفتنمولیدن، درنگ کردن، تاخیر کردن، عقب ماندن، واپس خزیدن و به در درفتن فرهنگ فارسی عمید