جدول جو
جدول جو

معنی غمزه بازی

غمزه بازی
غمزه کردن، اشاره کردن با چشم و ابرو از روی ناز و کرشمه، برای مثال می کرد به وقت غمزه بازی / بر تازی و ترک ترک تازی (نظامی - لغت نامه - غمزه بازی)
تصویری از غمزه بازی
تصویر غمزه بازی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غمزه بازی

غمزه بازی

غمزه بازی
غمزه کردن. رجوع به غمزه و غمزه کردن شود:
میکرد بوقت غمزه بازی
بر تازی و ترک ترکتازی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

نیزه بازی

نیزه بازی
مشق و اعمال ورزشی و لشکری با نیزه. نوعی ورزش برای آموختن اعمال نیزه. (یادداشت مؤلف). عمل نیزه باز:
چو بالای نیزه درازی گرفت
در آن معرکه نیزه بازی گرفت.
نظامی.
در قلب نیزه بازی مژگان آن پری
خونریز آن دو چشم نظربازم آرزوست.
کمال خجندی (از آنندراج).
، کلاشی با فنون مخصوصه. عمل ستدن چیزی از مردمان به زرنگی. عمل نیزه باز. (از یادداشتهای مؤلف). رجوع به نیزه باز (معنی دوم) شود
لغت نامه دهخدا