غمزدای. زدایندۀ غم. آنکه یا آنچه غم را ببرد. تسلیت دهنده: درّ بار و مشک ریز و نوش طبع و زهرفعل جانفروز و دلگشا و غمزدا و لهوتن. منوچهری. غم دین زداید غم دنیی از تو که بهتر ز غم غم زدایی نیابی. خاقانی. یاد تو روح پرور و لطف تو دلفریب نام تو غمزدا و کلام تو دلربا. سعدی. رجوع به غمزدای شود