معنی شکن شکن شکستن، پسوند متصل به واژه به معنای شکننده مثلاً صف شکن، لشکرشکن، چین و چروک و تای پارچه، پیچ و خم زلف، شکنجشکن در شکن: پیچ در پیچ، پر پیچ و تاب تصویر شکن فرهنگ فارسی عمید