جدول جو
جدول جو

معنی سینه درد

سینه درد
دردی که در هر قسمت سیستم تنفس به ویژه ریه ها احساس شود
تصویری از سینه درد
تصویر سینه درد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سینه درد

سینه درد

سینه درد
دردی که بر سینه عارض شود و معمولاً این درد یک عارضۀ ثانوی از ناخوشیهای اعضای داخل قفسۀ صدری (از قبیل انساج مختلف قلب یا ریتین یا قصبهالریه یا مری یا نایژه ها و یا پردۀ حاجز) است. درد سینه. (فرهنگ فارسی معین) ، از نظر پزشکی معمولاً درد شدید روی قلب در موقع حملۀ آنژین سینه را بنام درد سینه مینامند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

سینه کردن

سینه کردن
عمل سینه زن. در اصطلاح تیراندازان آن باشد که چون تیری بیندازند بر زمین خورد و از آن جا خیز کرده به جای دیگر افتد، تفاخر کردن فخر نمودن
فرهنگ لغت هوشیار

سینه بند

سینه بند
پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند پستان بند
سینه بند
فرهنگ لغت هوشیار

سینه کردن

سینه کردن
پیش انداختن و به جلو راندن، در پشت سر کسی یا حیوانی قرار گرفتن و او را با فشار سینه به جلو راندن، بر زمین خوردن سنگ یا تیر یا چیز دیگر پس از پرتاب شدن و منحرف گشتن آن به سمت دیگر، فخر کردن، نازیدن
سینه کردن
فرهنگ فارسی عمید

سینه کردن

سینه کردن
اصطلاحی است در تیراندازی، وقتی که تیر بعد از اصابت به زمین کمانه کرده به جای دیگر پرت می شود، تفاخر کردن، مغرور شدن
سینه کردن
فرهنگ فارسی معین