جدول جو
جدول جو

معنی سفچه

سفچه
مؤنث واژۀ سفچ، خربزه که هنوز نرسیده و درشت نشده باشد، خربزۀ نارس
تصویری از سفچه
تصویر سفچه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سفچه

سفچه

سفچه
به معنی سفچ است که خربزۀ نارسیده باشد. (برهان) : خربزۀ نارسیده. (اوبهی) (الفاظ الادویه). خربزۀ خام نارس که کالک نیز گویند. (رشیدی) : سر بی سجود سفچه است، و کف بی جود کفچه. (خواجه عبدالله انصاری). هر دست که نه در جود است کفچه ای است هر سر که نه در سجود است سفچه ای است. (خواجه عبدالله انصاری). رجوع به سفجه شود، شراب مثلث. (برهان)
لغت نامه دهخدا

افچه

افچه
چیزی که بشکل انسان از پارچه های کهنه و استخوان و غیره سازند و در کشت زارها نصب کنند تا مرغان و جانوران دیگر از آن برمند مترس مترسک داهل
فرهنگ لغت هوشیار

خفچه

خفچه
شوشه زر و سیم طلا و نقره گداخته که در ناوچه آهنین ریخته باشد
خفچه
فرهنگ لغت هوشیار

سفعه

سفعه
چشم زخم، نشان دیو و پری، بر گردید گی گونه یک دانه کبست، سیاهی که به سرخ زند
فرهنگ لغت هوشیار