معنی سرینگاه - فرهنگ فارسی عمید
معنی سرینگاه
- سرینگاه
- جای سر گذاشتن، بالش و بالای بستر که بر آن سر می گذارند
تصویر سرینگاه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سرینگاه
سرینگاه
- سرینگاه
- نشستنگاه هرکسی. (ناظم الاطباء). نشستنگاه. (رشیدی) (برهان) (آنندراج) ، تخت پادشاهان خصوصا. (برهان)
لغت نامه دهخدا
سریرگاه
- سریرگاه
- پایتخت: و همواره دارالملک و سریرگاه ملوک فرس بوده است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 3).
با رفعت و قدر باد جاهت
با فتح و ظفر سریرگاهت.
نظامی
لغت نامه دهخدا