معنی روان شدن روان شدن جاری شدن، جریان پیدا کردن، برای مثال زخون چندان روان شد جوی درجوی / که خون می رفت و سر می برد چون گوی (نظامی۲ - ۱۸۹)، کنایه از فراگرفتن و ازبر شدن درسروانه شدن، رفتن، به راه افتادن، راه افتادن تصویر روان شدن فرهنگ فارسی عمید