معنی خوش گو - فرهنگ فارسی عمید
معنی خوش گو
- خوش گو
- خوش زبان، خوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین
خوش خوٰان، خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش سرا، عالی آوازه
تصویر خوش گو
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با خوش گو
خوش رو
- خوش رو
- خوش صورت، خوشگل
کنایه از مهربان
کنایه از خنده رو، گشاده رو، خندان، فَراخ رو، بَسّام، گُشادِه خَد، روباز، بَشّاش، روتازِه، تازِه رو، بَسیم، طَلیقُ الوَجه
فرهنگ فارسی عمید