هیئت و کیفیت چیزی، چگونگی، چگونگی انسان، حیوان یا چیزی، وضع و چگونگی زندگی کسی، مفرد واژۀ احوال زمان حاضر، در تصوف حالت و کیفیتی که بر سالک و عارف دست می دهد مانند شوق، طرب، حزن و ترس که موجب صفای قلب و وقت وی می شود، عشق و محبت حال به حال شدن: تغییر حال دادن، از حالتی به حالت دیگر درآمدن حال کردن: شادی و نشاط پیدا کردن، به وجد و طرب آمدن، لذت بردن از ساز و آواز و مانند آنهیئت و کیفیت چیزی، چگونگی، چگونگی انسان، حیوان یا چیزی، وضع و چگونگی زندگی کسی، مفردِ واژۀ اَحوال زمان حاضر، در تصوف حالت و کیفیتی که بر سالک و عارف دست می دهد مانندِ شوق، طرب، حزن و ترس که موجب صفای قلب و وقت وی می شود، عشق و محبت حال به حال شدن: تغییر حال دادن، از حالتی به حالت دیگر درآمدن حال کردن: شادی و نشاط پیدا کردن، به وجد و طرب آمدن، لذت بردن از ساز و آواز و مانند آن