معنی جو - فرهنگ فارسی عمید
معنی جو
- جو جو
- پسوند متصل به واژه به معنای جوینده مثلاً جنگجو، دلجو، صلح جو، نامجو،
پسوند متصل به واژه به معنای جوییدن مثلاً جستجو، پرس و جو
گذرگاه نسبتاً باریک آب، رودخانه، نهر، رود پسوند متصل به واژه به معنای جوینده مثلاً جنگجو، دلجو، صلح جو، نامجو،
پسوند متصل به واژه به معنای جوییدن مثلاً جستجو، پرس و جو
گذرگاه نسبتاً باریک آب، رودخانه، نهر، رود
تصویر جو
فرهنگ فارسی عمید