جدول جو
جدول جو

معنی تفشله

تفشله
تفشیله، خوراکی که از گوشت، تخم مرغ، عسل، مغز گردو و بعضی چیزهای دیگر تهیه می کردند، تفشیره، طفشیر
تصویری از تفشله
تصویر تفشله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تفشله

تفشله

تفشله
تفشیله. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج). قلیه ای باشد که از گوشت و تخم مرغ و زردک و عسل پزند و گشنیز و گندنا در آن کنند. (برهان) (ناظم الاطباء) ، بعضی گویند عدس سبز نیم پخته باشد. (برهان). عدس سبز نیم پخته را نیز گویند که مردم تهران عدسی گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به تفشیله شود
لغت نامه دهخدا

تفاله

تفاله
بقیه میوه و امثال آن که آب آنرا فشرده باشند تفاله گویند
تفاله
فرهنگ لغت هوشیار

تفشیله

تفشیله
خوراکی که از گوشت، تخم مرغ، عسل، مغز گردو و بعضی چیزهای دیگر تهیه می کردند، تَفشله، تَفشیره، طَفشیر
تفشیله
فرهنگ فارسی عمید

تفاله

تفاله
باقی ماندۀ چیزی پس از فشردن و گرفتن آب آن مثلاً تفالۀ چغندر، تفالۀ سیب
تفاله
فرهنگ فارسی عمید

تفاله

تفاله
باقی مانده میوه و هر چیز دیگری پس از فشردن و گرفتن آبش
تفاله
فرهنگ فارسی معین

تفاله

تفاله
از تف، آب دهان و آله، ادات نسبت. لفاظه. ثفل. کنجارۀ هر چیزی. بقیۀ میوه و امثال آن که آب آن را به کوفتن یا فشردن یا مکیدن و خاییدن گرفته باشند.
جزء بیکاره و بیفایده از هر چیزی. (ناظم الاطباء).
- تفالۀ آهن، ریم آهن. (ناظم الاطباء).
- تفالۀ انگور، چوب و پوست و هستۀ انگور که پس از خوردن از دهان بیرون اندازند. (ناظم الاطباء). آنچه ماند بی آبی ازانگور پس از فشردن در چرخشت و معصره. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- تفالۀ به، آنچه ماند در دهان بی آبی، آنگاه که بهی را نیک بخایند و آب آن فروبرند.
- تفالۀ چغندر، ثفل چغندر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- تفالۀ کنجد، تخ کنجد روغن کشیده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا