معنی تار عنکبوت - فرهنگ فارسی عمید
معنی تار عنکبوت
تار عنکبوت
در علم زیست شناسی رشته یا پرده ای که عنکبوت از لعاب غده های خود می تند و به وسیلۀ آن شکار خود را به دام می اندازد
تصویر تار عنکبوت
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تار عنکبوت
تار عنکبوت
تار عنکبوت
پردۀ عنکبوت. بیت عنکبوت. نسج عنکبوت. کارتنک. دهنه. تنیدۀ عنکبوت. دام عنکبوت. تنسته. کره. کرتینه. ابرکاکیا. ابرکاکیاب. ابرکاکیان. کناغ. رجوع به ’تار’ و ’ابرکاکیا’ شود
لغت نامه دهخدا
دام عنکبوت
دام عنکبوت
ابرکاکیا. تنیدۀ عنکبوت. تستۀ جولاه. (آنندراج) : در هر سری از هوای دل شور کسی است هر کس بدر کسی پی ملتسمی است بی روی تو مردمان چشمم در چشم گویی در دام عنکبوتی مگسی است. واله هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.