معنی پی ریزی
- پی ریزی
- شفته ریزی دیوار یا پایۀ ساختمان، پی افکنی، بنیان گذاری
واژههای مرتبط با پی ریزی
پی ریزی
- پی ریزی
- بنیان گذاری پی افکنی
پی ریزی
- پی ریزی
- بنیان گذاری
پی ریزی
- پی ریزی
- عمل پی ریز. بنیان گذاری. پی افکنی. اساس افکنی
پی ریزی
- پی ریزی
- ایجاد، بنیان گذاری، پی افکنی، پی بندی، پی گذاری، تاسیس، شالوده گذاری
پی ریز
- پی ریز
- آنکه پی ریزد ظنکه اساس و بنیادنهد، متصل پیوسته یک ریز پیاپی پی ریزگفتن
پر روزی
- پر روزی
- گشاده روزی گشاده رزق مقابل کم روزی
پیش ریز
- پیش ریز
- بودجه
پی ورزی
- پی ورزی
- تعصب
بی روزی
- بی روزی
- محتاج و فقیر
