معنی پشت و رو کردن - فرهنگ فارسی عمید
معنی پشت و رو کردن
- پشت و رو کردن
- برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید، کنایه از خلاف واقع نشان دادن
تصویر پشت و رو کردن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پشت و رو کردن
پشت و رو کردن
- پشت و رو کردن
- وارونه کردن جامه کیسه قبا و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
پشت و رو کردن
- پشت و رو کردن
- مقلوب کردن. منقلب کردن. برگرداندن جامه بصورتی که رو پشت و پشت رو شود
لغت نامه دهخدا
کش و رو کردن
- کش و رو کردن
- به چرب دستی دزدیدن و گریختن چنانکه کسی نداند. به حیله دزدیدن و چنانکه نبینند بجستن. دزدیدن و گریختن. کش رفتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
پشت رو کردن
- پشت رو کردن
- وارون کردن بدانگونه که جانب انسی وحشی شود و ابره بزیر و آستر به روی افتد. وارونه کردن جامه و غیر آن. واژگون کردن چنانکه جامه یا کیسه یا قبائی را
لغت نامه دهخدا