جدول جو
جدول جو

معنی پاس دادن

پاس دادن
مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن، پاس داشتن
در ورزش در بازی های گروهی مانند فوتبال، بسکتبال، رد کردن و رساندن توپ به یکی از افراد دستۀ خود، در قمار، نوبت خود را به حریف دادن، کنایه از حواله دادن کسی به جایی یا به کس دیگری
تصویری از پاس دادن
تصویر پاس دادن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پاس دادن

پاس دادن

پاس دادن
واگذاشت زبانزدی در منگیا (قمار) و ورزش نوبت خود را در قمار بحریف دادن، در بازیهایی مثل والیبال و فوتبال توپ را بهمبازی خود رد کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پاش دادن

پاش دادن
پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه، پراکنده کردن
پاش دادن
فرهنگ فارسی عمید