جدول جو
جدول جو

معنی بصایر

بصایر
بصیرت ها، بینش ها، بینایی ها، کنایه از دانایی ها، کنایه از زیرکی ها، کنایه از عقل ها، کنایه از شاهدها، حجت ها، جمع واژۀ بصیرت
تصویری از بصایر
تصویر بصایر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بصایر

بصایر

بصایر
جمع بصارت بصیرت، بینایی ها، بینادلی، بینش ها، زیرکی ها، گواه ها جمع بصیرت بیناییها بینادلیها بینشها
فرهنگ لغت هوشیار

بصایر

بصایر
بصائر. جَمعِ واژۀ بصیره. رجوع به بصائر و ناظم الاطباء و آنندراج شود
لغت نامه دهخدا

بشایر

بشایر
بشائر. جَمعِ واژۀ بشیره. (ناظم الاطباء) : بشایر آن در آفاق سایر و منتشر شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 202). و رجوع به بشیره شود
لغت نامه دهخدا

بصائر

بصائر
بصایر. ج ِ بصیره (بصیرت). (ترجمان علامۀ جرجانی ص 36) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). بیناییها و حجتهای روشن. (غیاث). بینایی ها و یقین ها و زیرکی ها و حجت ها. (از آنندراج). بیناییها و یقین ها. (فرهنگ نظام) (منتهی الارب) : و ابصار بصائر ایشان را... روشن می گرداند. (تاریخ بیهق). بینایی بصائر بدین فتح مبین است. (جهانگشای جوینی). و رجوع به بصایر شود
لغت نامه دهخدا

بصاری

بصاری
منسوب به بصار که بطن (تیره) ای است از اشجع و آن بصاربن سبیعبن بکر بن اشجع... است. (از سمعانی) (از اللباب)
لغت نامه دهخدا

مصایر

مصایر
مصائر. جَمعِ واژۀ مصیره، عاقبت امور. فرجام کارها: اسرار ضمایر و استار مصایر پیش نظر بصیرت او روشن و پیدا بودی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 279)
لغت نامه دهخدا

نصایر

نصایر
نصائر. رجوع به نصائر شود: و داعی نصایر جهاد سوی مملکت آن مخاذیل ندای... درداد. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا