جدول جو
جدول جو

معنی بادانجیر

بادانجیر
نوعی انجیر که میوه اش نفخ آور و بی مزه است، انجیر بادی
تصویری از بادانجیر
تصویر بادانجیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بادانجیر

بادانجیر

بادانجیر
نوعی از درخت انجیر است که پیش از همه درختان میوه دهد و انجیر آن کاواک و پرباد میباشد. (برهان) (جهانگیری). انجیر بادی. قسمی از درخت انجیر که پیش از سایر درختان انجیر بار آورد و انجیر آن کاواک و کم شیرینی است. (ناظم الاطباء) :
گه ز ناپاکی ز بادانجیر بید انگیختند
گه ز خودرائی ز بیدانجیر عرعر ساختند.
خاقانی (از آنندراج) (از جهانگیری) (از شعوری) (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

بیدانجیر

بیدانجیر
کَرچَک، دانه ای درشت و روغن دار که روغن آن به عنوان مسهل به کار می رود، گیاه این دانه که علفی یک ساله و از خانوادۀ فرفیون است، خِروَع
بیدانجیر
فرهنگ فارسی عمید

بیدانجیر

بیدانجیر
در اصل بادانجیر بمعنی شکافته و شکستۀ باد چون چوبش کمال نازک باشد از شدت باد شکسته میشود. (از غیاث). بوتۀ کرچک. (جهانگیری). درختی است که در عرف هند ’آرند’ خوانند و روغنش در امراض بلغمی مستعمل. (آنندراج). کرچک و طمرا که عبارت از گیاهی است بومی آسیا و از آنجا بفرنگستان برده اند و در آسیا و ایران روغن دانه های این گیاه راکه کرچک و کنتون نیز مینامند جهت روشن کردن منازل استعمال میکنند و یکی از مسهلات کثیرالاستعمال است که در اطفال ده ساله پنج تا شش مثقال آنرا می آشامانند و در جوانان ده تا دوازده مثقال. (ناظم الاطباء). خروع.طمرا، تخم بیدانجیر. حب الخروع. رجوع به کرچک و روغن کرچک و گیاه شناسی گل گلاب ص 205 شود (: زحل دلالت دارد بر) مازو... و بیدانجیر... (التفهیم).
بچالاکی به بیدانجیر منگر در مه نیسان
بدان افتادگی بنگر که بینی ماه آبانش.
خاقانی.
گه به ناپاکی ز بادانجیر بید انگیختند
گه بخودرائی ز بیدانجیرعرعر ساختند.
خاقانی.
آنها که بعقل کاردانند
بیدانجیر از چنار دانند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

بادنجیر

بادنجیر
نوعی از درخت انجیر است که پیش از همه درختان انجیر دهد و انجیر آن کاواک است و حلاوتی چندان ندارد. حکیم خاقانی گفته:
گه ز ناپاکی ز بادنجیر بید انگیختند
گه ز خودرائی ز بیدانجیر عرعر ساختند.
(از انجمن آرا).
رجوع به بادانجیر شود
لغت نامه دهخدا

بادانگیز

بادانگیز
انگیزانندۀ باد، آنچه سبب وزش باد می شود، بادآور، هر چیز که در معده تولید نفخ می کند، بادکرده، پرباد، گُلی که به عقیدۀ بعضی هرگاه آن را به دست بمالند و در هوا بپاشند سبب وزش باد می شود، زعفران
بادانگیز
فرهنگ فارسی عمید

بادرنجین

بادرنجین
خانواده ای از ملوک فارس که ساسان جد اردشیر ساسانی از آن خانواده زن گرفته است. (کامل ابن اثیر ج 1 ص 167)
لغت نامه دهخدا