جدول جو
جدول جو

معنی اصفیا

اصفیا
صفی ها، ویژگی دوستان مخلص و یک دل، برگزیده ها، خالص ها، جمع واژۀ صفی
تصویری از اصفیا
تصویر اصفیا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اصفیا

اصفیاء

اصفیاء
جمع صفی، منتخب دوستان، گزیده، اولیا، برگزیدگان، جمع صفی، پاکیزه خویان پاکان نیکان جمع صفی پاکان گزیدگان ویژگان
فرهنگ لغت هوشیار

اصفیه

اصفیه
کَوَرْوا. کَبَربا. (مهذب الاسماء). ظاهراً منسوب به اصف است. رجوع به اصف شود
لغت نامه دهخدا

اصفیاء

اصفیاء
جَمعِ واژۀ صَفی ّ. (اقرب الموارد) (غیاث) (آنندراج). برگزیدگان. (از منتخب) (غیاث) (آنندراج). دوستان گزیده. دوستان خالص. خالصان. اولیاء:
مهین عالم آنرا نهد فیلسوف
که منزلگه انبیا واصفیاست.
ناصرخسرو.
چهار یارش تا تاج اصفیا نشدند
نداشت ساعد دین یاره داشتن یارا.
خاقانی.
با سایۀ رکاب محمد عنان درآر
تا طرقوازنان تو گردند اصفیا.
خاقانی.
در پیش او که غاشیه کش بود جبرئیل
هم انبیا پیاده دویده هم اصفیا.
عطار.
لغت نامه دهخدا

اصفا

اصفا
برگزیدن کسی را اختیار کردن، برگزیدن، وابریده شدن، پالایش، خرسند کردن، برگزیدن کسی را اختیار کردن
فرهنگ لغت هوشیار