معنی ابتهاج ابتهاج شاد شدن، شادی کردن، شادی، شادمانی، خوشی، خرمی، خوشحالی تصویر ابتهاج فرهنگ فارسی عمید
ابتهاج ابتهاج شادی. شادمانی. (نطنزی). فرَح. مسرت. سرور. ابتهاش. اجتذال. شاد شدن. (زوزنی). شادی نمودن. شادمان شدن: و مرا از دوستی تو چندان مسرت و ابتهاج حاصل است که هیچ چیز در موازنۀ آن نیاید. (کلیله و دمنه) لغت نامه دهخدا