جدول جو
جدول جو

معنی هم سرشت

هم سرشت
دو یا چند تن که در سرشت و خوی و طبع نظیر یکدیگر باشند
تصویری از هم سرشت
تصویر هم سرشت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هم سرشت

هم سرشت

هم سرشت
دو یا چند تن که از جهت سرشت و طبع و خوی نظیر هم باشند (نسبت بیکدیگر) : ازبرای انس جان اندر میان انس وجان یک رفیق هم سرشت و همدم و هم دردکو ک (سنائی)، هم طبع
فرهنگ لغت هوشیار

بد سرشت

بد سرشت
بد نهاد بد ذات بد اصل بد طینت مقابل نیک سرشت خوب سرشت
بد سرشت
فرهنگ لغت هوشیار

کج سرشت

کج سرشت
آنکه طبیعه بد آفریده شده بد ذات بد اصل بد گهر کج نهاد
کج سرشت
فرهنگ لغت هوشیار

موم سرشت

موم سرشت
آنکه مانند موم نرم باشد: (این هیون هین و این جمل مومن نهاد موم سرشت لین را گناهی نیست و نقشی که خرس بر آن موم می نهاد می پنداشت)
موم سرشت
فرهنگ لغت هوشیار

خرم سرشت

خرم سرشت
آنچه ترکیب لطیف و مناسب دارد. خوش ترکیب:
جهانی چنین خوب و خرم سرشت
حوالت چرا شد بقا بر بهشت ؟
نظامی
لغت نامه دهخدا

کج سرشت

کج سرشت
آنکه طبیعهً بد آفریده شده است. بدذات. بداصل. بدگهر. کج نهاد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا