معنی هم سرشت هم سرشت دو یا چند تن که در سرشت و خوی و طبع نظیر یکدیگر باشند تصویر هم سرشت فرهنگ فارسی عمید
هم سرشت هم سرشت دو یا چند تن که از جهت سرشت و طبع و خوی نظیر هم باشند (نسبت بیکدیگر) : ازبرای انس جان اندر میان انس وجان یک رفیق هم سرشت و همدم و هم دردکو ک (سنائی)، هم طبع فرهنگ لغت هوشیار
موم سرشت موم سرشت آنکه مانند موم نرم باشد: (این هیون هین و این جمل مومن نهاد موم سرشت لین را گناهی نیست و نقشی که خرس بر آن موم می نهاد می پنداشت) فرهنگ لغت هوشیار
خرم سرشت خرم سرشت آنچه ترکیب لطیف و مناسب دارد. خوش ترکیب: جهانی چنین خوب و خرم سرشت حوالت چرا شد بقا بر بهشت ؟ نظامی لغت نامه دهخدا
کج سرشت کج سرشت آنکه طبیعهً بد آفریده شده است. بدذات. بداصل. بدگهر. کج نهاد. (فرهنگ فارسی معین) لغت نامه دهخدا