جدول جو
جدول جو

معنی نوراستنی

نوراستنی
وضع غیر عادی اعصاب که سبب خستگی و فرسودگی و بی حالی و تحریک پذیری می شود، بیماری عصبی، ضعف اعصاب
تصویری از نوراستنی
تصویر نوراستنی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نوراستنی

نوراستنی

نوراستنی
فرانسوی پی سستی (ضعف اعصاب) ضعف مفرط قوای عصبی معمولا نور استینی در دنبال بی خوابیهای مداوم و طولانی و اختلال دستگاه گوارش ضعف قوای دماغی یا کارهای خسته کننده طولانی و بدون استراحت عارض میشود
فرهنگ لغت هوشیار

ناراستنی

ناراستنی
نیاراستنی. که ازدر آراستن نیست. که آراستن را نشاید. که به آراستن احتیاجی ندارد. مقابل آراستنی
لغت نامه دهخدا

نخواستنی

نخواستنی
نامطلوب. نامطبوع. که خواستنی نیست. مقابل خواستنی. رجوع به خواستنی شود
لغت نامه دهخدا

ناکاستنی

ناکاستنی
که نتوان آن را کاست. که نتوان از آن کاست. مقابل کاستنی
لغت نامه دهخدا