معنی مشائیم - فرهنگ فارسی عمید
معنی مشائیم
- مشائیم
- مشئوم ها، نامبارک ها، بدیمن ها، بدشگون ها، جمع واژۀ مشئوم
تصویر مشائیم
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مشائیم
مشائیم
- مشائیم
- جَمعِ واژۀ مَشؤوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به معنی مرد بدفال. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مشائین
- مشائین
- جمع مشا، گامبرداران (اندیشه های فلسفی ایران) سخن چینان جمع مشا در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) پیروان حکمت مشا
فرهنگ لغت هوشیار
مشائیه
- مشائیه
- خواستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). شاء شیئاً و مشاءه و مشائیه. (ناظم الاطباء). و رجوع به شی ٔ و مشاءه شود
لغت نامه دهخدا
مشائیط
- مشائیط
- جَمعِ واژۀ مشیاط. (منتهی الارب). رجوع به مِشیاط شود
لغت نامه دهخدا
متائیم
- متائیم
- جَمعِ واژۀ مِتآم. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (اقرب الموارد). و رجوع به متآم شود
لغت نامه دهخدا