جدول جو
جدول جو

معنی کهن دیر

کهن دیر
دنیا، مقابل آخرت، زندگانی حاضر، جهانی که در آن هستیم، در علم نجوم کرۀ زمین، جهان، گیتی، کهن بوم، کهن دز
تصویری از کهن دیر
تصویر کهن دیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کهن دیر

کهن سیر

کهن سیر
دیر برگشت کهن گشت آنچه که از دیر باز در حرکت و سیر است: ساقی، بیار باده که رمزی بگویمت از سر اختران کهن سیر و ماه نو. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار

کهن سیر

کهن سیر
آنچه از دیرباز در حرکت و سیر است. (فرهنگ فارسی معین). که سیری کهن دارد. که گردشی قدیم دارد. آنچه سالهاست که در گردش و حرکت است:
درستی خواست از پیران آن دیر
که بودند آگه از چرخ کهن سیر.
نظامی.
اگر شادیم اگر غمگین در این دیر
نه ایم ایمن ز دوران کهن سیر.
نظامی.
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت
از سرّ اختران کهن سیر و ماه نو.
حافظ (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

کهن پیر

کهن پیر
پیرفرتوت و سالخورده. مرد بسیار پیر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کهن کار

کهن کار
کهنه کار. باتجربه. که در کاری تجربه و سابقۀ ممتد دارد:
کهن کاران سخن پاکیزه گفتند
سخن بگذار، مروارید سفتند.
نظامی.
رجوع به کهنه کار شود
لغت نامه دهخدا

کهن عمر

کهن عمر
کهن سال. سالخورده و پیر:
به موسی کهن عمر کوته امید
سرش کرد چون دست موسی سپید.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 272)
لغت نامه دهخدا