معنی غفر - فرهنگ فارسی عمید
معنی غفر
غفر
پرز جامه، موی نرم و ریز در ساق پا، پشت گردن یا پیشانی، در علم زیست شناسی بزغالۀ کوهی، بچۀ بز کوهی، در علم نجوم از منازل قمر، در علم نجوم سه ستارۀ کوچک در برج میزان
تصویر غفر
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غفر
غفر
غفر
گوساله. (منتهی الارب) ، جانورکی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
غفر
غفر
جَمعِ واژۀ غَفور. (از اقرب الموارد). رجوع به غفور شود
لغت نامه دهخدا
غفر
غفر
بزغالۀ کوهی. به فتح و ضم اول هر دو آمده و بیشتر به ضم است. (از منتهی الارب). ولد الارویه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
غفر
غفر
غفرالقفا، مرد با موی گردن. (منتهی الارب) : رجل غفر القفا، یعنی مردی که موهای ریز بر پشت گردن دارد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
غفر
غفر
قلعه ای است در یمن از اعمال اَبیَن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.