جدول جو
جدول جو

معنی غسل کردن

غسل کردن
شستشوی تمام بدن طبق دستور شرع همراه با نیت و برای نزدیکی به خداوند
تصویری از غسل کردن
تصویر غسل کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غسل کردن

غسل کردن

غسل کردن
شستشوی کردن و شستن همه بدن به طریق شرعی. غسل آوردن. غسل زدن. اغتسال. رجوع به غسل شود: عبداﷲ همه شب نماز کرد، و قرآن خواند، وقت سحر غسل کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 187).
غسل کن اول زآب دیدۀ من هفت بار
تا طهارت کرده گردی گرد هفت اعضای او.
عطار.
دیده برانداخت نقاب دو چشم
غسل صفا کردم از آب دو چشم.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

غسل کردن

غسل کردن
اگر در خواب بیند که خود را از جنابت بشست، دلیل است که کارش تمام شود. جابر مغربی
اگر بیند که در آب رود یا در آب دریا غسل کرد، دلیل بر درستکاری و دیانت او باشد و غمش زایل شود. اگر این خواب را بیمار بیند، دلیل است شفا یابد. اگر وام دار بود بگذارد، اگر بنده ای بیند خلاصی یابد. اگر بیند که به اب گرم غسل کرد و بعد از آن دست و رو را شست، دلیل که دو نیکی بکند. محمد بن سیرین
دیدن غسل کردن، دلیل بر پاکی دین بود و هر زیاده و نقصان که در شستن جنابت بیند، دلیل بر پاکی دین او است .
فرهنگ جامع تعبیر خواب

گسل کردن

گسل کردن
مخفف گسیل کردن: این بگفت و لشکر را گسل کرد. (اسکندرنامۀ نسخۀ خطی سعید نفیسی). رجوع به گسیل کردن شود
لغت نامه دهخدا

غل کردن

غل کردن
زنجیر کردن، بند کردن زنجیر کردن، بند کردن اسیر کردن
غل کردن
فرهنگ لغت هوشیار

غس کردن

غس کردن
راندن گربه به سختی. (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 187 ب). مأخوذ از غِس. رجوع به غِس شود
لغت نامه دهخدا