جدول جو
جدول جو

معنی صلا گفتن

صلا گفتن
آواز دادن مردم را برای طعام خوردن یا انجام دادن کاری، خواندن و دعوت کردن به چیزی یا امری، صلا دادن، صلا زدن، صلا در دادن
تصویری از صلا گفتن
تصویر صلا گفتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با صلا گفتن

صلا گفتن

صلا گفتن
آواز دادن برای طعام و جز آن:
صلای سرو تیغ میگوئی و من
نه سر میکشم نز صلا می گریزم.
خاقانی.
جبریل بر موافقت آن دهان پاک
میگوید از دهان ملائک صلای خاک.
خاقانی.
به دلداریش مرحبائی بگفت
به رسم کریمان صلائی بگفت.
سعدی.
صلاح از ما چه میجوئی که مستان را صلا گفتیم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم.
حافظ.
رجوع به صلا شود، آواز دادن برای نمار:
ها بلبله مؤذن شد و انگشت بگوش آمد
حلقش ز صلا گفتن افگار نمود اینک.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

صدا گرفتن

صدا گرفتن
گلو گرفتن آوا گرفتن صدا از گلو بیرون نیامدن گرفتن آواز شخص
صدا گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

سلام گفتن

سلام گفتن
سلام کردن، درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن
سلام گفتن
فرهنگ فارسی عمید

صله گرفتن

صله گرفتن
صله یافتن: پاداش یافتن جایزه گرفتن انعام گرفتن
صله گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار