معنی سکیزیدن سکیزیدن برجستن، جهیدن، جست و خیز کردن، الیز زدن، جفتک انداختن تصویر سکیزیدن فرهنگ فارسی عمید
سکیزیدن سکیزیدن جست و خیز کردن. (برهان) ، جفته و آلیز انداختن ستور. (برهان) : به دشت نبرد آن هزبر دلیر سکیزد چو گور و ستیهد چو شیر. دقیقی طوسی (از آنندراج). چو بینی آن خر بدبخت را سلامت نیست که بر سکیزد چون من فروسپوزم نیش. لبیبی لغت نامه دهخدا
ستیزیدن ستیزیدن نزاع کردن جدال کردن، لجاجت کردن، داد و فریاد کردن، غوغا کردن، نافرمانی کردن گردنکشی کردن فرهنگ لغت هوشیار