معنی سرچنگ زدن سرچنگ زدن سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چک زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، لت زدن، تپانچه زدن، کاز زدن، صفعه زدن، صفع تصویر سرچنگ زدن فرهنگ فارسی عمید
سرنا زدن سرنا زدن در سرنا دمیدن. سرنا را به صدا درآوردن: راست بیا راست برو ماست بخور سرنا بزن. - سرنا زدن شکم، قراقر کردن شکم. (از آنندراج). ، مجازاً چانۀ بیجا زدن را گویند: چه سرنا میزنی، ای چه غوغا میکنی. (آنندراج) (از بهار عجم) لغت نامه دهخدا
چنگ زدن چنگ زدن نواختن چنگبه چیزی چنگ انداختن، دست انداختن به چیزیکنایه از متوسل شدن فرهنگ فارسی عمید