جدول جو
جدول جو

معنی ژیگولو

ژیگولو
مرد جوانی که به منظور جلب توجه دیگران خودآرایی می کند
تصویری از ژیگولو
تصویر ژیگولو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ژیگولو

ژیگولو

ژیگولو
جوانی که به ظاهر خود زیاد می رسد و اهل خوشگذرانی می باشد
ژیگولو
فرهنگ فارسی معین

ژیگولو

ژیگولو
مرد خودآراکه پیوسته در لهو و لعب و مجالس رقص وقت بگذراند
لغت نامه دهخدا

ژیگولت

ژیگولت
فرانسوی پیر یار دختر جوانی که مردان پیر را همراهی کند. مونث ژیگولو دختری که همواره در مجالس لهو و لعب و رقص حضور یابد و وقت خود را به بطالت گذراند
فرهنگ لغت هوشیار

ژیگولت

ژیگولت
مؤنث ژیگولو، دختری که همواره در مجالس لهو و لعب و رقص حضور یابد و وقت خود را به بطالت گذراند
ژیگولت
فرهنگ فارسی معین

ژیگولت

ژیگولت
تأنیث ژیگولو. زن ِ خودآراکه پیوسته در لهو و لعب و مجالس رقص وقت بگذراند
لغت نامه دهخدا

ژیگلور

ژیگلور
لوله ای است فلزی که دهانه آن به وسیله پیچی بسته می شود. این پیچ دارای سوراخی است که به طور دقیق محاسبه شده و مقدار معینی بنزین را وارد کاربوراتور می کند
فرهنگ فارسی معین

ژیگلور

ژیگلور
استوانۀ سوراخ داری در کاربراتور اتومبیل که بنزین به میزان لازم از آن عبور می کند
فرهنگ فارسی عمید

تیپولو

تیپولو
نقاش و گراورساز ایتالیائی (1696-1770م.) وی در ونیز متولد شد و مدتی در مادرید فعالیت کرد. آثار او درخشان و رنگ آمیزیهای او روشن و دلچسب بود. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا