معنی رو به رو شدن رو به رو شدن برابر هم شدن، به هم رسیدن و رو در روی یکدیگر واقع شدن تصویر رو به رو شدن فرهنگ فارسی عمید
رو به راه شدن رو به راه شدن آمادۀ سفر شدن، آمادۀ کار شدنراست آمدن کار، سر و سامان یافتن کار فرهنگ فارسی عمید
رو به رو کردن رو به رو کردن کنایه از دو تن را در برابر هم نگه داشتن که حرف های یکدیگر را بشنوند یا مطلبی را در مقابل هم بگویند فرهنگ فارسی عمید
رگ به رگ شدن رگ به رگ شدن دردناک شدن عضوی از بدن به واسطۀ حرکت شدید و ناگهانی و پیچیده شدن یا از جا در رفتن رگ و پی در مفصل فرهنگ فارسی عمید