جدول جو
جدول جو

معنی دهان بند

دهان بند
آنچه جلو دهان ببندند، پوزبند که به دهان حیوانات بزنند، کنایه از چیزی که به کسی بدهند که در امری سکوت اختیار کند یا اسراری را فاش نکند
تصویری از دهان بند
تصویر دهان بند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دهان بند

زبان بند

زبان بند
نوعی افسون که به وسیله آن زبان کسی را ببندند تا سخن نگوید و راه خلاف نپیماید
فرهنگ لغت هوشیار

چهار بند

چهار بند
چهار مفصل دو مفصل دست (آرنج) و دو مفصل زانو، چهار عنصر، دنیا
چهار بند
فرهنگ لغت هوشیار

زبان بند

زبان بند
نوعی عزائم و افسون که زبان کسی را می بندند تا چیزی نگوید و مخالفت نکند
زبان بند خرد: کنایه از شراب، می، باده، برای مِثال ساقی به میان آر زبان بند خرد را / کاین هرزه درا صحبت ماقال برآورد (صائب - ۵۷۶)
زبان بند
فرهنگ فارسی عمید

میان بند

میان بند
کمربند، آنچه که بکمر بندند، بند شلوار و زیر جامه
میان بند
فرهنگ لغت هوشیار

زبان بند

زبان بند
زبان بندنده، نوعی افسون که به توسط آن زبان کسی را ببندند تا سخن نگوید و راه خلاف نپیماید
زبان بند
فرهنگ فارسی معین