معنی دهان بند دهان بند آنچه جلو دهان ببندند، پوزبند که به دهان حیوانات بزنند، کنایه از چیزی که به کسی بدهند که در امری سکوت اختیار کند یا اسراری را فاش نکند تصویر دهان بند فرهنگ فارسی عمید
زبان بند زبان بند نوعی افسون که به وسیله آن زبان کسی را ببندند تا سخن نگوید و راه خلاف نپیماید فرهنگ لغت هوشیار
زبان بند زبان بند نوعی عزائم و افسون که زبان کسی را می بندند تا چیزی نگوید و مخالفت نکندزبان بند خرد: کنایه از شراب، می، باده، برای مِثال ساقی به میان آر زبان بند خرد را / کاین هرزه درا صحبت ماقال برآورد (صائب - ۵۷۶) فرهنگ فارسی عمید
زبان بند زبان بند زبان بندنده، نوعی افسون که به توسط آن زبان کسی را ببندند تا سخن نگوید و راه خلاف نپیماید فرهنگ فارسی معین