جدول جو
جدول جو

معنی خانه کمان

خانه کمان
سوراخ موجود در میانۀ کمان در کنار محل دست گرفتن که تیر را از آن می گذرانند، کمان خانه
تصویری از خانه کمان
تصویر خانه کمان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خانه کمان

خانه کمان

خانه کمان
قسمتهای منحنی کمان مابین محل دست و سر کمان که قسمت بالای آن را خانه بالا و قسمت پایین آن را خانه شبین مینامند. (ناظم الاطباء). طایف. (مهذب الاسماء). قاب:
ازو شاه بستد بزانو نشست
بمالید خانه کمان را بدست.
فردوسی.
گلی ز غنچۀ پیکان یار خواهم چید
گشاد کار من از خانه کمان پیداست.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خانه کیان

خانه کیان
نام کوهی است در مازندران. رابینو از این کوه در پاراگراف 31 یادداشت و حواشی کتاب خود نام میبرد. (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 204)
لغت نامه دهخدا

خانگاه کمان

خانگاه کمان
خانه کمان. رجوع به خانه کمان شود:
میان عقل و ستم پیشه آشنایی نیست
که خانگاه کمان جای روشنایی نیست.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خانه گزان

خانه گزان
ده کوچکی است از دهستان بهر آسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 56 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 10 هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت - ساردوئیه. ساکنین آن از طایفۀ سلیمانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

خانه کهدان

خانه کهدان
قصبه ای است از دهستان خفر بخش خفر شهرستان جهرم، واقع در 15 هزارگزی جنوب خاوری باب انار و چهار هزارگزی شمال شوسۀ جهرم به شیراز. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر و مالاریایی، دارای 2041 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند. آب آنجا از چشمه و قنات. محصولش خرما، مرکبات، بادام، انگور، انجیر و انار است. اهالی به زراعت و باغداری و کسب گذارن میکنند و از صنایع دستی قالی می بافند. در آنجا یک باب دبستان وجود دارد. راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به فارسنامۀ ناصری شود
لغت نامه دهخدا

خانه کنار

خانه کنار
دهی است جزء دهستان گسگرات بخش صومعه سرای شهرستان فومن. این ده در 17 هزارگزی شمال باختری صومعه سرا و 4 هزارگزی شمال طاهر گوراب و 4 هزارگزی راه شوسه واقع است. محل آن در جلگه و آب و هوایش مرطوب و مالاریایی است. به آنجا 136 تن سکونت دارند که شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند. آب آنجا از رود خانه ماسال و محصولش برنج و توتون و سیگار و ابریشم است. اهالی به زراعت گذران میکنند و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ص 98)
لغت نامه دهخدا