دهی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان، واقع در 3 هزارگزی باختر قصبۀ اسدآباد و کنار راه فرعی اسدآباد به آجین، ناحیه ای است جلگه ای و سردسیر و مالاریائی دارای 2246 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی و فارسی است آب آنجا از سه رشته قنات و رودخانه شهاب لوجین میباشد، محصولاتش غلات و انگور و لبنیات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد، صنایع دستی زنان قالی بافی و راه اتومبیل رو است این ناحیه یک دبستان و 12 باب دکان دارد، قالیچه های بافت این ده در بخش اسدآباد بخوبی مشهور است و تپه مصنوعی از آثار ابنیۀ قدیمیه نیز در آنجا وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
شخصی را گویند که خاک کوچه ها و بازارها را بجهت نفع خود جاروب کند و ببیزد، (برهان قاطع)، بیزندۀ خاک: دی طفلک خاک بیزغربال بدست میزد بدو دست روی خود را می خست، شیخ ابوسعید (از آنندراج)، فلک خاک بیز است خاقانیا که روزیت از این خاکدان می دهد، خاقانی، گر او با تو چون طشت شد آب ریز تو با او چو غربال شو خاکبیز، نظامی، من آن خاکبیزم بغربال رای که بستانم و باز بیزم بجای، نظامی (از انجمن آرای ناصری)، خاک تو خاک بیز بغربال میزند، عطار، یا بیاد این فتادۀ خاک بیز چونکه خوردی جرعه ای بر خاک ریز، مولوی، ، آنکه خاک کار خانه زرگران و خاک رهگذران را به آب شوید تا زر گم شده و جز آن در دست از آن برآید، (بهار عجم از آنندراج) : من قرین گنج و اینان خاک بیزان هوس من چراغ عقل و آنها روزکوران هوا، خاقانی، زر سوده را گر بود ریزریز بسیماب جمع آورد خاک بیز، نظامی، ، کسی که از برای حصول مقصود بکارهای سخت و حرفه های پست قیام نماید، (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، مردم دقیق النظر و باریک بین، (برهان قاطع) (آنندراج) : چون بدانی حد از این حد می گریز تا به بی حد دررسی ای خاک بیز، عطار (از آنندراج)، ، غریب و مسافر، چه خاک بیزی کنایه از غربت و سفر است، (آنندراج)