جدول جو
جدول جو

معنی چشم رسیدن

چشم رسیدن
هدف چشم زخم واقع شدن، چشم زخم خوردن، از چشم شور آسیب دیدن، چشم خوردن برای مثال به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد / زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست (حافظ - ۵۸)
تصویری از چشم رسیدن
تصویر چشم رسیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چشم رسیدن

چشم رسیدن

چشم رسیدن
کنایه از چشم زخم رسیدن. (برهان). اثر نظر بد رسیدن. کنایه از چشم زخم خوردن. (آنندراج). چشم زخم رسیدن. (ناظم الاطباء). نظر خوردن. (فرهنگ نظام). چشم زخم خوردن و چشم زخم دیدن:
ترسم چشمت رسد که سخت حقیری
چونکه نبندند خرمکت بگلو بر.
منجیک.
بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست.
حافظ.
درون خانه معشوق هم گزندی هست
ببحر رفتم و چشم گهر رسید مرا.
قاسم مشهدی (از آنندراج).
بود آئینه اش از دست و من چون بید میلرزم
مباد از خود رسد رایج بآن گل پیرهن چشمی.
رایج (از آنندراج).
رجوع به چشم رسیدگی و چشم رسیده شود
لغت نامه دهخدا

چشم رسیده

چشم رسیده
کسی که آسیب چشم بد به او رسیده، چشم زخم خورده، چشم زخم دیده
چشم رسیده
فرهنگ فارسی عمید

چشم رسیده

چشم رسیده
کسی که چشم زخم به او رسیده باشد. (ناظم الاطباء). چشم زخم خورده. چشم زخم دیده. چشم بدرسیده. رجوع به چشم رسیدگی و چشم رسیدن شود
لغت نامه دهخدا

بهم رسیدن

بهم رسیدن
رسیدن بیکدیگر ملاقات کردن همدیگر، بوصال یکدیگر رسیدن (زن و مرد)، بوجود آمدن ایجاد شدن، پیدا شدن بدست آمدن: درین فصل موز بهم نمیرسد
فرهنگ لغت هوشیار