جدول جو
جدول جو

معنی چپه شدن

چپه شدن
چپه کردن، واژگون شدن، وارون شدن
کنایه از خوابیدن
تصویری از چپه شدن
تصویر چپه شدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چپه شدن

چپه شدن

چپه شدن
معلق شدن. وارون شدن. برگشتن ظرفی که آب یا غذا در آنست. واژگون گشتن. به پهلو افتادن چیزی. چنانکه گویند: کاسۀ آش چپه شد. دیگ چپه شد. اتومبیل چپه شد و غیره
لغت نامه دهخدا

خپه شدن

خپه شدن
خبه شدن. مردن بر اثر فشردگی گلو. و رجوع به خفه شدن شود
لغت نامه دهخدا

چپه زدن

چپه زدن
دست زدن. کف زدن. دستک زدن. چپک زدن. تصدیه. تصدید. تصفیح، دست زدن بعلامت شادی. کف زدن بعلامت شادمانی کردن. چپک زدن بقصد تشویق کردن از کسی یا ابراز خوشحالی نمودن از عمل آن کس. صفق. رجوع به چپک زدن و دست زدن شود
لغت نامه دهخدا

چپو شدن

چپو شدن
غارت شدن. چپاول شدن. به یغما رفتن، خورده شدن یا برداشته شدن بعضی خوردنی ها بوسیلۀ یک یا چند کس با عجله و شتاب، آنچنانکه سهمی برای دیگران نماند یا پیش از وقت تمام شود. تمام شدن و از میان رفتن چیزی. رجوع به چپو و چپوچی و غارت شدن و یغما شدن و تاراج شدن شود
لغت نامه دهخدا