جدول جو
جدول جو

معنی پیش گذاشتن

پیش گذاشتن
جلو آوردن و پیش روی خود نهادن، برابر چشم قرار دادن
چیزی جلو کسی قرار دادن، مانعی در راه کسی یا چیزی قرار دادن
تصویری از پیش گذاشتن
تصویر پیش گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیش گذاشتن

پیش گذاشتن

پیش گذاشتن
برابر گذاشتننزدیک قرار دادن، باردادن اجازه حضور رسیدن دادن: دیگر روز هیچکسی را پیش نگذاشتند که رنجورتر شده
فرهنگ لغت هوشیار

پیش گذاشتن

پیش گذاشتن
برابر گذاشتن. نزدیک قرار دادن. روبروی نهادن، گذاشتن که بحضور رود. بار دادن. گذاشتن که بر شخص درآید: و باز آمد از پس دیگر روز هیچکس راپیش نگذاشتند که رنجورتر شده. (قصص الانبیاء ص 239)
لغت نامه دهخدا