جدول جو
جدول جو

معنی پیش سلام

پیش سلام
کسی که از روی تواضع یا خوش خویی در سلام گفتن پیشی کند
تصویری از پیش سلام
تصویر پیش سلام
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیش سلام

پیش سلام

پیش سلام
کسی که از راه خاکساری یا خوشخویی در سلام گفتن سبقت کند: مرد افتاده پیش سلامی است هر جا غمی است پیش سلام دل منست مشهور ملک فتنه بود روشناس من. (شفایی) کسی که در سلام پیشدستی کند
فرهنگ لغت هوشیار

پیش سلام

پیش سلام
کسی که از راه خاکساری یا خوشخوئی در سلام گفتن سبقت کند. گویند مرد افتادۀ پیش سلامیست. (آنندراج) :
هرجا غمی است پیش سلام دل منست
مشهور ملک فتنه بود روشناس من.
شفائی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خیف سلام

خیف سلام
نام موضعی است نزدیک عسفان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا