معنی برسکیزیدن برسکیزیدن بَرسَکیزیدَن سکیزیدن، برجستن، جهیدن، جست و خیز کردن، الیز زدن، جفتک انداختن سکیزیدن، برجستن، جهیدن، جست و خیز کردن، الیز زدن، جفتک انداختن تصویر برسکیزیدن فرهنگ فارسی عمید