جدول جو
جدول جو

معنی آگنده گوش

آگنده گوش
آنکه گوش شنوا ندارد، کر، کسی که به پند و اندرز گوش ندهد، اندرزناپذیر، برای مثال پریشیده عقل و پراگنده هوش / ز قول نصیحت گر آگنده گوش (سعدی۱ - ۱۰۳)
تصویری از آگنده گوش
تصویر آگنده گوش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آگنده گوش

آکنده گوش

آکنده گوش
اصم ّ. کر. مجازاً، اندرزناپذیر. که پند ننیوشد:
فراوان سخن باشد آکنده گوش
نصیحت نگیرد مگر در خموش.
سعدی.
پریشیده عقل و پراکنده هوش
ز قول نصیحتگر آکنده گوش.
سعدی.
بفریادتا برنداری خروش
سخن نشنود مرد آکنده گوش.
؟
لغت نامه دهخدا