جدول جو
جدول جو

معنی آگنج

آگنج
رودۀ گوسفند آکنده از گوشت پخته یا خوراکی دیگر، پرکرده، پسوند متصل به واژه به معنای انباشته مثلاً جگرآگنج
تصویری از آگنج
تصویر آگنج
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آگنج

آگنج

آگنج
در کلمات مرکب بمعنی انباشته و پر کرده آید: جگر آگنج (جگرآکند)، روده ستبر گوسفند که از گوشت پخته یا خوراکهای دیگر آگنده باشد جگر آگند جرغند
فرهنگ لغت هوشیار

آگنج

آگنج
در ترکیب با کلمات معنی انباشته و پر کرده می دهد، جگر آگنج، روده گوسفند آکنده از گوشت پخته یا خوراکی های دیگر
آگنج
فرهنگ فارسی معین

آرنج

آرنج
محل اتصال بازو و ساعد از طرف بیرون، مفصل میان ساعد و بازو
آرنج
فرهنگ فارسی عمید

آهنج

آهنج
آهنجیدن، پسوند متصل به واژه به معنای آهنجنده مثلاً تیغ آهنج، جان آهنج، دم آهنج، شمشیرآهنج
آهنج
فرهنگ فارسی عمید