جدول جو
جدول جو

معنی آتشکار

آتشکار
کسی که با آتش کار می کند مانند آهنگر، کوره پز، گلخن تاب، کارگری که در کارخانه مامور ریختن سوخت در آتشخانه و روشن کردن آن است
تصویری از آتشکار
تصویر آتشکار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آتشکار

آتشبار

آتشبار
ریزنده آتش (شخص یا شی)، چخماق، تفنگ، توپ، یک واحد از توپخانه شامل چهار گروهان
فرهنگ لغت هوشیار

آتشبار

آتشبار
توپ، یک واحد از قسمت توپخانه شامل چهار گروهان، هر چیز توام با درخششِ ناشی از عصبانیت مثلاً نگاه آتشبار، بسیار گرم
آتشبار
فرهنگ فارسی عمید

آتشبار

آتشبار
ریزنده آتش (شخص یا شیء)، چخماق، تفنگ، توپ، یک واحد از توپخانه شامل چهار گروهان
آتشبار
فرهنگ فارسی معین

آتش کار

آتش کار
آنکه در شغل و پیشۀ خویش مباشرت با آتش دارد همچون گلخنی و مطبخی و آهنگر و مانند آن، مجازاً، خشمگین و شتاب زده و بدکار. (برهان)
لغت نامه دهخدا

آشکار

آشکار
ظاهر هویدا بارز مشهود مقابل پنهان نهان مخفی ناپیدا ناپدید نهفته، در جلوت جهرا علانیه علنا مقابل در خلوت خفیه سرا، صورت مقابل معنی، حواس ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار

آشکار

آشکار
آنچه بتوان آن را با حواس پنجگانه درک کرد، نمایان، پدیدار، پیدا، هویدا، ظاهر، واضح
آشکار شدن: آشکار گشتن، نمایان شدن، ظاهر شدن
آشکار کردن: آشکار ساختن، نمایان ساختن، ظاهر کردن، فاش کردن
آشکار
فرهنگ فارسی عمید