معنی اولجا - فرهنگ فارسی عمید
معنی اولجا
- اولجا
- الجا، آنچه از مال و اسیر که از غارت و تاخت و تاز در سرزمین دیگران به دست بیاورند، الجه، الجی
تصویر اولجا
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اولجا
اولجا
- اولجا
- مال و جنس و اسیری که پس از تاخت و تاز و غارت از دشمنی گیرند چپاول
فرهنگ لغت هوشیار
اولیا
- اولیا
- جمع، ولی، یاران، دوستان خدا، عارفان، خداوندان کارها، بزرگان کشور، نزدیکان، برگزیدگان خدا، مردمان مقدس و پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
اولجه
- اولجه
- مال و جنس و اسیری که پس از تاخت و تاز و غارت از دشمنی گیرند چپاول
فرهنگ لغت هوشیار
اولجای
- اولجای
- مال و جنس و اسیری که پس از تاخت و تاز و غارت از دشمنی گیرند چپاول
فرهنگ لغت هوشیار
اولیا
- اولیا
- ولی ها، پدر و مادر یا کفیل های شخص، جمعِ واژۀ ولیبرای مِثال اولیا اطفال حق اند ای پسر / غایبی و حاضری بس باخبر (مولوی - ۳۳۹)
فرهنگ فارسی عمید