مانند الماس. چون الماس سخت درخشان و برنده. صفت تیغ و شمشیر و سنان درخشان و برنده: درخشیدن تیغ الماسگون سنانهای آهار داده بخون. فردوسی. یکی تیغ الماسگون برکشید همی خواست از تن سرش را برید. فردوسی. ز زخم سنانهای الماسگون تو گفتی همی بارد ازابر خون. فردوسی. بیاد آور آن تیغ الماسگون کز آن تیغ گردد جهان پر ز خون. فردوسی. درخشیدن تیغ الماسگون شده ابر، و باران آن ابر خون. فردوسی. آمد آن رگ زن مسیح پرست شست الماسگون گرفته بدست کرسی افکند و برنشست بر او بازوی خواجۀ عمید ببست. عسجدی. دو دست آوریده بگوشش برون بهر دست شمشیری الماسگون. نظامی
محرّف کلمه المکین عربی که فرنگیان آن را به ابن العمید از مورّخان عرب اطلاق کنند. وی مسیحی بود. بسال 620 هجری قمری بدنیا آمد و به سال 672 هجری قمریدرگذشت. مدتی منشی پادشاهان مصر بود و تاریخ عمومی بنام ’تاریخ ابن العمید’ نوشت. متن عربی این کتاب و ترجمه لاتینی قسمتی از آن به سال 1652 میلادی توسط ارپنیوس در لیدن چاپ شد و ترجمه فرانسوی آن در پاریس به سال 1652 میلادی بچاپ رسید. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)