جدول جو
جدول جو

معنی الله داد

الله داد
مال خداداده، خداداد، آنچه به غنیمت ببرند یا غارت کنند
تصویری از الله داد
تصویر الله داد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با الله داد

الله داد

الله داد
دهی است جزء دهستان کله بور بخش مرکزی شهرستان میانه در 31 هزارگزی جنوب باختری میانه و 31 هزارگزی شوسۀ تبریز به میانه. کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 100 تن هستند که مذهب تشیع دارند و بترکی سخن میگویند. آب آن از چشمه، محصول آن غلات، نخودسیاه، بزرک و عدس، و شغل مردم زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

الله داد

الله داد
سرهندی. او راست کتاب مدارالافاضل در لغت فارسی. رجوع به فهرست کتاب خانه سپهسالار ج 2 ص 227 شود، گردیدن. (لازم و متعدیست) ، گرد کردن. (تاج المصادر بیهقی). گردگردانیدن. چرخاندن. چرخانیدن، مبتلا بعلت دوار شدن. (منتهی الارب) ، نگریستن درکار تا داند چگونه انجام کند آنرا. (منتهی الارب) ، کارگردانی، اداره کردن، قوام دادن. نظام دادن. گرداندن. چرخاندن. مستقیم کردن. تنظیم کردن. رتق و فتق دادن. نظم و نسق دادن. تولیت کردن. متولی بودن. ولایت راندن. قیادت کردن: اداره کردن شغلی را، راندن آن شغل را. راه بردن
لغت نامه دهخدا

الله یان

الله یان
دهی است از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان، در 38 هزارگزی شمال خاوری قوچان و 35 هزارگزی خاور شوسۀ عمومی قوچان به باجگیران. کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 254 تن شیعه هستند و بترکی و کردی سخن میگویند. آب آن از رود اترک، و محصول آن غلات و انگور، و شغل مردم زراعت، مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

الله کاج

الله کاج
دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل، در 8 هزارگزی خاور آمل. دشت و معتدل مرطوب است. سکنۀ آن 50 تن شیعه هستند که بمازندرانی و فارسی سخن میگویند. آب آن از رود خانه هراز و محصول آن برنج، حبوبات و صیفی کاری، و شغل مردم زراعت است. راه مالرو دارد. در تابستان عده ای به ییلاق ده ارجمند فیروزکوه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) ، گاهی از لفظ اکاسره سلاطین متکبر مراد باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

الله شاه

الله شاه
دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل، در 18 هزارگزی جنوب باختری بابل و 6 هزارگزی شمال شوسۀ بابل به آمل. دشت و معتدل مرطوب است. سکنۀ آن 55 تن شیعه هستند که به مازندرانی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چشمۀ دشت سر، و محصول آن اندکی برنج، غلات، کنف، صیفی، پنبه و نیشکر، و شغل مردم زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

الله دره

الله دره
دهی است از دهستان سارال بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، در سه هزارگزی جنوب دیواندره و نه هزارگزی باختر شوسۀ سنندج - دیواندره. کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 350 تن سنی هستند و به کردی سخن میگویند و آب آن از رودخانه و چشمه، و محصول آن غلات، حبوبات و لبنیات، و شغل مردم زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. این ده در دو محل بفاصله 4 هزارگزی واقع است و بنام بالا و پائین نامیده میشود. سکنۀ پائین 180 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

الله دانه

الله دانه
دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان، در 7 هزارگزی شمال خاوری کنگاور و 3 هزارگزی باختر شوسۀ کرمانشاه - همدان. کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 62 تن شیعه هستند که به فارسی و کردی سخن میگویند. آب آن از چشمه، و محصول آن غلات دیمی، انگور و قلمستان است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

الله چال

الله چال
دهی است از دهستان ساسی کلام بخش مرکزی شهرستان بابل، در15 هزارگزی جنوب باختری بابل. دشت و معتدل مرطوب است. سکنۀ آن 180 تن شیعه هستند و به مازندرانی و فارسی سخن میگویند. آب آن از رود کلارودپی، و محصول آن برنج، غلات، صیفی، پنبه و حبوب، و شغل مردم زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا